ساری تنها مرکز استانی است که حتی یک سهمیه مدیریتی در سطح مدیریت ارشد استان ندارد، دانشگاه جامع ندارد، گمرک استان ندارد، شیلات استان ندارد، مخابرات استان ندارد، موزه ندارد، نمایشگاه بین المللی ندارد، منطقه آزاد تجاری و اقتصادی ندارد و......!!!!!!
در علم روانشناسی مبحثی تحت عنوان مکانیسم های دفاعی مطرح است که برخی از آنها به مکانیسم های دفاعی کودکانه اشتهار دارند و مکانیسم دفاعی "فرافکنی" یکی از مصادیق آنهاست!
"فرافکنی" به مفهوم کاستیها و نقاط ضعف و ناکامیها و شکستهای خود را به دیگران نسبت دادن، خواسته های خود را خواسته های دیگران جلوه دادن، مقصر جلوه دادن دیگران و خود را مبرا دانستن، از منطقه اتهام و خطر دورشدن و دیگران را قربانی قصورات خود کردن است!
در دوره حاکمیت اصلاحات نیز استفاده از مکانیسم "فرافکنی"، یک شگرد فراگیر و سلاحی همه کاره برای برون رفت از بن بست ها، کم کاری ها، ندانم کاری ها، موازی کاری ها، دوباره کاری ها و اشتباهات فاحشی بود که با اعتراض عمومی مواجه می شدند و افکار عمومی با آنها مخالفت و مقابله می کردند!
حیرت همگانی از آنجایی اپیدمی می شد که معلوم نبود ایفای نقش اپوزوسیونی دولتمردان در حالیکه دو قوه مهم و تاثیرگذار مجریه ومقننه در اختیار آنان بود، علیه چه کسی یا چه کسانی است؟!
جالب اینجاست که هیچکس هم خود را موظف به پاسخگوئی و رفع ابهام از این مسئله نمی دانست و تا روز آخر هم بر همین طیل می کوبیدند و هنوزهم نمونه دومی از این نوع اپوزوسیون در نظامهای سیاسی دنیا به ثبت نرسیده و آنها حداقل از این منظر همچنان استثناء تاریخ اند!
حالا این اتفاق به شکل خفیف تری در مازندران و با موضوع توسعه نیافتگی ساری بعنوان مظلوم ترین مرکز استان در کشور در سخنان انتقادی چند روز پیش جناب آقای طاهایی استاندار محترم مازندران در مراسم افتتاحیه پارک کشاورز ساری تکرار شد و من باز هم مثل همیشه نفهمیدم که اگر قصور پیداست، پس مقصر کیست و سر این کلاف سردرگم کجاست؟!
استاندار محترم مازندران در این مراسم طی سخنانی از توسعه نیافتگی و یا اجرایی شدن دیرهنگام پروژه ها در ساری بعنوان مرکز استان انتقاد کرده و ضمن اعلام شرمندگی و عذرخواهی از شهروندان ساروی، از معاون عمرانی استانداری خواست تا با تخصیص بودجه های مناسب به رفع این عقب ماندگی ها کمک کند! و این سخنان دلگرم کننده و امیدبخش که با اقبال مخاطبان همراه بود، در حالی گفته شد که:
اولاً خود استاندار محترم با پیشینه حضور تقریباً دوساله خود در سمت استانداری مازندران مستند به اعتراضات پیاپی برخی از اعضای شورای شهر ساری و دیگر صاحب نظران و منتقدان مازندرانی، بدلایل متعددی از جمله عدم نقش آفرینی مناسب و مطلوب در حل معضل ترافیک شهری، دفن بهداشتی زباله شهری، آب گرفتگی های سطحی شهری، اشتغال شهروندان ساروی، توسعه صنعتی و وضعیت شهرکهای صنعتی، توسعه کشاورزی و رشته های مربوط به آن، چیدمان مبلمان شهری، آب شرب شهر، توسعه گردشگری و ساماندهی ساحل، مرمت، کاوش، ساماندهی آثار باستانی و میراث فرهنگی، فضای سبز، سرانه ورزشی و توسعه های اشتغالزا و درآمدزا و موضوعات ریز و درشت دیگر، متهم است!
ثانیاً چرا حالا که زمزمه نقل مکان مسئولیتی استاندار در محافل سیاسی استان پیچیده و شاید زمانی که دیگر فرصتی برای اجرای این دستورات قشنگ وجود نداشته باشد، این سخنان مطرح می شوند؟!
ثالثاً اجرای چنین دستوراتی مستلزم وجود ساز و کارهای سازمانی مناسبی است که مصوبات خاص و هماهنگیهای ویژه ای را می طلبد، ایشان با کدام پشتوانه منطقی و متداول این وعده ها را داده است؟!
رابعاً طنز گونه و منتقدانه و یا حتی معترضانه باید از مرحوم استاد شهریار استمداد جست و گفت:(گفته ای!) جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟! / بی وفا، حالا که (شهر!) افتاده است از پا چرا؟! و یا به قول خود ایشان باید مستند به شعری از مرحوم استاد قیصر امین پور متذکر شد که:ناگهان چه زود دیر می شود؟!
hamam vaziri
حالا سئوال اینجاست که آیا این سخنان سربالا رفتن است یا حرف سربالا زدن و یا اینکه حتی تف سربالاست که تشریفاتی بیان شده اند و یا اینکه نه، واقعاً اراده ای عملیاتی پشت آن نهفته و تحولی در راهست؟!
در حالت کاملاً خوشبینانه، اگر شق دوم قضیه یعنی اراده ای برای عمل کردن مدنظر است، باید مشخص گردد که اقدامات مقدماتی قبل از آن و نیز تلاشهای مکمل پس از آن سخنان چه بوده است؟!
حقیقت ماجرا این است که من همچنان هاج و واجم و نمی دانم که علت این شجاعت پیشگی استاندار محترم چیست و چه اتفاقی در پشت این ماجرا افتاده که ناگهان ساری در نگاه مسئولین عزیز به شکل برجسته دیده شده و قرار است که بصورت ویژه برایش کاری شود؟!
البته هاج و واج بودنم به روایت همه بی مهری ها و بی توجهی های گذشته که به آنها اشاره خواهم کرد، بی دلیل و احتمالاً بدبینانه و سیاه نمایانه نبوده، بلکه ریشه در دلایل زیادی از جمله مسائل ذیل دارد:
اولاً آقای طاهائی غالباً حرفهای رادیکالی نزده و میل به حل و فصل کدخدامنشانه مسائل داشته و دارد!
ثانیاً توجهات مدیریتی ایشان تا کنون جهت گیری های خاص مرکز استانی نداشته است!
ثالثاً با جدا شدن میاندورود از ساری در زمان ایشان، هم فرودگاه از ساری پرید و حالا ساری تنها مرکز استانی است که فرودگاه و ابهت برخورداری از خط پروازی ندارد، هم سایپا شمال به ساری نرسیده رفت، هم عوارض این همه کارخانه مستقر درجاده ساری –سورک و جاده گهرباران از جیب ساری برداشته شد!
رابعاً با توجه به تقسیم کامل بودجه ها و اعتبارات سفر سوم، رسماً پول چندانی برای تخصیص دادن به توسعه عمرانی وفرهنگی شهرستان ساری نمانده است!
مع الوصف آنچه را که استاندار محترم در این مراسم گفته و ما هم حضوری و هم از طریق رسانه ها ناظر و سامع آن بوده ایم، مبنای قضاوت عملکرد مدیران در قبال مرکز استان قرار می دهیم ومعتقدیم که جدای از بحث شرمندگی و خجالت و عذرخواهی از شهروندان، باید برای حل این معضلات کاری کرد و مرکز استان را که نماد مازندران است از این محرومیت و مهجوریت و بی ریختی همه جانبه نجات داد!
ساری تنها مرکز استانی است که حتی یک سهمیه مدیریتی در سطح مدیریت ارشد استان ندارد، دانشگاه جامع ندارد، گمرک استان ندارد، شیلات استان ندارد، مخابرات استان ندارد، موزه ندارد، نمایشگاه بین المللی ندارد، منطقه آزاد تجاری و اقتصادی ندارد، بندر ندارد، فرودگاه و اداره کل فرودگاههای استان ندارد، لشکر مستقل ارتش ندارد، سازمان تبلیغات اسلامی استان ندارد، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها اعم از دولتی و آزاد ندارد، شهرک صنعتی برتر ندارد و......!!!!!!
بهرحال از استاندار محترم انتظار می رود پای حرفهایی که زده بایستد و مرکز استان را از این همه نداریها و نارسائیها نجات داده و ساری را به آنچه که حق آن است برساند و یادمان باشد که ساری، محل اقامت اصالتاً سارویهای قدیم نیست، بلکه امروز ساریِ گسترش یافته و مهاجرنشین، کلکسیونی از مازندرانیهای همه شهرهاست و بنابراین رویکرد به ساری، رسیدگی به همه شهروندان مازندرانی است!
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000292393
working();